شهید رضا نورمحمدی

منتشرشده توسط مدیر سایت در تاریخ

شهید رضا نورمحمدی

شهید رضا نورمحمدی

شهید رضا نورمحمدى در سال ۱۳۳۷ در آبادان متولد شد و روحیه ظلم‌ستیزى و دستگیرى از مظلومان از کودکى در او بارز و برجسته بود. مثلاً مدیر مدرسه رضا دانش‌آموزى را به واسطه پوشیدن لباس‌هاى مندرس، جلوى بقیه کتک زده و از مدرسه اخراج مى‌کند. رضا او را تعقیب کرده تا منزل و وضع زندگى فقیرانه آن‌ها را ‌ببیند با کمک بچه‌ها یک دست لباس براى او خریده و مدیر مدرسه را مجبور مى‌سازد جلوى همه از او عذرخواهى کرده لباس‌ها را به‌عنوان جایزه به این دانش‌آموز فقیر بدهد. در دوران دبیرستان با آثار و نهضت امام خمینى آشنا شد و مبارزات خود را براى بیدارى ملت شروع نمود. تا آن‌جا که مورد تعقیب ساواک قرار گرفت و مجبور شد کتب خود را مخفى سازد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى اولین فتنه‌اى که در خوزستان پدید آمد فتنه ” خلق عرب” بود. شهید نورمحمدى که به قصد ادامه تحصیل عازم هند بود مبارزه را بر تحصیل مقدم شمرده همراه یک گروه ۲۲ نفره مسلح شده به شادگان رفت و در حراست از منطقه و بازگرداندن آرامش به آن ایفاى نقش نمود. با آرامش اوضاع وارد یک شرکت ساختمانى شده با توجه به رشته‌اش به کارهاى برق ساختمانى پرداخت. در شرکت نیز روحیه حمایت از مظلوم او سبب شد که براى احقاق حقوق کارگران شبانه‌روز تلاش نماید و به‌عنوان نماینده کارگران و شوراى اسلامى خرمشهر در کنگره تدوین قانون کار براى دو مرتبه انتخاب شود. همزمان با انتخاب دوم‌ او براى کنگره، تجاوز رژیم بعث به میهن آغاز شد و رضا براى دومین بار به عزم دفاع از انقلاب مسلح شد و تا پایان عمر گرانقدرش سلاح را بر زمین نگذاشت. این سردار بزرگ در تمام عملیات‌هاى بزرگ و کوچک تا عملیات بدر شرکت داشت و استراحت او صرفاً در فواصل ۱۵ بار مجروحیت او بود که بر تخت بیمارستان خوابیده بود. یکى از اولین عملیات‌هایى که سردار نورمحمدى به‌عنوان فرمانده در آن شرکت کرد آزادسازى”تپه‌هاى مدن” در جبهه جنوب بود. براى فتح آن بارها رزمندگان حمله کرده و تلفات زیادى متحمل شده بودند. این بار پرچم به دست کسى بود که “او خدا و رسول را دوست داشت و خدا و رسول نیز او را دوست داشتند”. شهید نورمحمدى پس از ۴۰ روز مقاومت دلیرانه تا سقوط خرمشهر با دلى پرخون و قلبى شکسته به آن سوى”پل نو” خرمشهر عقب‌نشینى کرد تا جلوى پیشروى دشمن را به سمت آبادان بگیرد. پس از آن به”ایستگاه هفت” آبادان رفته با شبیخون‌هاى فراوان جلوى عملیات عراق را که قصد زدن پل روى”بهمن‌شیر” را داشت گرفت. در دی‌ماه ۱۳۵۹ به همراهى یک گروه هفت نفره به جزیره مینو رفت و علی‌رغم این‌که تقریباً تمامى جزیره به لحاظ شکسته شدن سدها زیر آب رفته بود با مشقت تمام، خط پدافندى ایجاد کرد و ابتکار عمل را در جزیره مینو به دست گرفت و با اشرافیت بر جاده تدارکاتى”فاو-‌بصره” آن را براى دشمن ناامن کرد. او که در چالاکى و چابکى یک چریک تمام عیار بود مع‌الوصف چند دوره آموزش پارتیزانى در تهران، بستان و شوش را نیز پشت‌سر گذاشت.

در عملیات”طریق‌القدس” با از جان گذشتگى و شهامت چندین تانک دشمن را منهدم و منطقه آزاد شده را تثبیت نمود. آن‌گاه با گروه جنگ‌هاى نامنظم براى دفع حمله عراق به‌”دهلاویه” رفت و از صبح تا ظهر تعداد زیادى تانک و نفربر زرهى را که در آن منطقه بودند به آتش کشید. در این عملیات او از ناحیه شکم و پا به شدت مجروح گردید. پس از بهبود ، خانواده او که به واسطه جنگ به نجف‌آباد مهاجرت کرده بودند از او خواستند به یارى آنان برود و او نیز در شرکت ذوب آهن اصفهان استخدام گردید و پس از سر و سامان دادن به وضع خانواده، به جایى‌که همیشه در فکر و آرزویش بود رفت و در تاریخ ۶۱/۷/۲۱ از طریق بسیج نجف‌آباد به جبهه اعزام شد. در عملیات محرم علاوه بر فرماندهى گردان، مسئولیت تیم‌هاى ویژه خنثى‌سازى کمین را نیز برعهده گرفت و به لحاظ شایستگى‌هایش در جهت استحکام خطوط دفاعى، مأموریت سازماندهى گردان جدید و دفاع در برابر پاتک‌هاى دشمن نیز به او واگذار شد و سرافراز و سربلند از عهده آن بیرون آمد. سردار شهید در عملیات والفجر مقدماتى چون مثل همیشه جلودار صف رزمندگان بود مجروح شد ولى باداشتن مسئولیت حساس حاضر نشد به عقب برگردد . پس از آن گردان خود را براى شرکت در عملیات والفجر یک آماده کرد و با یورشى برق‌آسا خطوط دفاعى دشمن را در هم ریخت. آزادى‌سازى”تپه کینگ” در عملیات والفجر۲، از دیگر افتخارات اوست. در مرحله دوم این عملیات مجدداً مجروح گشت و پس از یک ماه درمان در نجف‌آباد به جبهه بازگشت و در عملیات والفجر۴ حماسه‌هاى دیگرى خلق کرد. بعد از عملیات به جنوب رفته مسئولیت محور عملیاتى را پذیرا شد. در جزایر مجنون طى عملیات خیبر فرماندهى و هدایت محور به‌عهده رضا بود و پس از آن‌که جبهه از یک آرامش نسبى برخوردار شد به مداواى جراحت‌هاى خود پرداخت. در عملیات بدر از مرحله شناسایى تا مرحله عمل حاضر بود. در این عملیات فرماندهى محور عملیاتى برعهده او بود و در مرحله دوم عملیات بدر پس از آن‌که با آب دجله وضو ساخت به سالار خود حسین پیوست. سردار شهید رضا نورمحمدى، عمرى را با پاکى و صداقت سپرى کرد. هیچ‌گاه کارش را به دیگران واگذار نکرد. حتى براى شستن جورابش به مادرش اعتراض کرد. تمام ابتکار و خلاقیتش را براى پیشرفت جنگ و پیشبرد اهداف انقلاب به کار برد تا آن‌جا که گاه قطعات سلاح‌هاى سنگین مثل تیربارها را خودش مى‌ساخت و هزاران خاطره از او در خاطره‌ها باقى مانده است. همان‌گونه که پاک زیست، در تاریخ ۶۱/۳/۱۴ پاک هم شهید شد.

 

گلزار شهدا

 


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.