شهید سید باقر طباطبایی نژاد

منتشرشده توسط مدیر سایت در تاریخ

شهید سید باقر طباطبایی نژاد

شهید سید باقر طباطبایی نژاد

 

شهید سید باقر طباطبایی نژاد به سال ۱۳۴۱ ﻫ..ش در یکی از محله‌های جنوب شهر تهران، در خانواده‌ای روحانی متولد شد. پدرش “حاج سید عباس طباطبایی نژاد” و اجداد بزرگوارش از طرف پدر، مرحوم حجت‌الاسلام “حاج میرزا علی طباطبایی” و از طرف مادر، مرحوم حجت‌الاسلام “حاج شیخ علی مهدوی ظفرقندی”، هر دو از علما و فضلای به نام منطقه اردستان و زواره می‌باشند.

دوران رشد و آگاهی
او که الفبای عشق حسین(ع) و ائمه اطهار(ع) را از کودکی در چنین مدرسه‌ای آموخته بود و ترنم این درس با گوشت و خونش قرین و آمیخته بود، تحصیل علوم را آغاز کرد. سنین نوجوانی او مقارن با اوج فساد در ایران بود؛ ولی تقوا و ترس از گناه و اصالت خانواد‌گی‌اش عواملی بودند که باعث شد از این پیکار اخلاقی رو سفید بیرون آید. در کنار کوششی که در فراگیری علم در مدرسه داشت با شرکت و عضویت در مجامع تعلیم و تفسیر آن [قرآن که در حوالی میدان خراسان دایر بود] با مفاهیم این کتاب آسمانی و احادیث ائمه اطهار(ع) و مباحث اعتقادی و فلسفی آشنا شد. هفت یا هشت سال این کلاس‌ها ادامه داشت. او که از بینش عمیق سیاسی‌ـاعتقادی و قدرت بیان و قلم بالایی برخوردار بود، و به دلیل برخورداری از غنای فکری و فرهنگی، به سهم خود در بسط ارزش‌های اسلامی کوشش می‌کرد.

شهید و پیروزی انقلاب اسلامی
سید باقر در سال آخر دبیرستان با اوج‌گیری نهضت، درس خود را رها کرد و همپای امت اسلامی در صحنه‌های مختلف انقلاب حضور یافت. او که در این زمان به سن تکلیف رسیده بود، در کنار فعالیت‌های مذهبی و پخش اعلامیه، نوار، عکس و رساله حضرت امام خمینی (قدس سره)، در نبردهای مسلحانه خیابانی شرکت می‌کرد و در این راه از هیچ خطر و رنجی نمی‌هراسید.
پدرش نقل می‌نماید: «در سال ۱۳۵۷، نیمه شبی که سید باقر خسته و کوفته از تظاهرات برگشته و از فرط خستگی تاب نداشت، دراز کشید و همان‌طور خوابش برد. مدتی بعد به آرامی بلند شدم و خواستم زیر سرش بالش بگذارم که یک مرتبه بلند شد و بالش را به کنار گذاشت. وقتی دلیل آن را پرسیدم گفت: این راهی که ما آن را شروع کرده‌ایم از این سختی‌ها زیاد دارد، باید از حالا به این چیزها عادت کنیم.» شهید طباطبایی نژاد که خود را وقف انقلاب اسلامی کرده بود با پیروزی انقلاب و تأسیس کمیته انقلاب اسلامی عضو این نهاد شد. ایشان در کنار کارهای نظامی، کلاس‌های عقیدتی و تفسیر قرآن برگزار می‌کرد. وجود او در بین شیفتگان انقلاب و پاسداران جان برکف، که برای حفظ و حراست انقلاب شب و روز در تلاش و فعالیت بودند، غنیمتی بود که علاوه‌بر بعد نظامی، باعث ترویج معنویات و اشاعه روحیه برادری محبت و صفا و صمیمیت می‌شد.

حرکت به سوی کردستان
با صدای اولین گلوله‌های دشمن بعثی، که سکوت مرزها را درهم شکست و ضد انقلاب کوردل جدی‌تر از همیشه در خاک مقدس کردستان ندای هل من مبارز سر می‌داد، آن بزرگوار (که یک ماه پیش از این حادثه به عضویت سپاه درآمده بود) پس از گذشت یک هفته از جنگ تحمیلی، همراه با عده‌ای از دلاورمردان سپاه عازم کردستان شدند تا به وظیفه خود عمل نموده و کردستان مظلوم را از لوث وجود این یاغیان پلید پاک سازند.
به راستی قلم و زبان از بیان ایثارها و مبارزات ایشان ناتوان است. سزاوار است تا صخره‌های هولناک، دره‌های مرگبار کردستان و ارتفاعات سر به فلک کشیده و صعب‌العبور غرب زبان گشوده، روایت شیرین سردار سرفراز و همرزمان دیگرش را نقل نمایند و سرود حماسه‌ها و ایثارشان را بسرایند.
ایشان در مدت هشت سال مبارزه خستگی‌ناپذیر در محورهای غرب کشور با مسئولیت‌های متفاوت مانند مسئولیت‌پرسنلی ستاد غرب، فرماندهی سپاه سقز، فرماندهی سپاه باختران، ‌فرماندهی سپاه پاوه و فرماندهی قرارگاه نصر رمضان، به دفاع از آرمان‌های والای جمهوری اسلامی ایران پرداخت.

ویژگی‌های اخلاقی
شهید طباطبایی نژاد تواضع و فروتنی خاصی در کنار اخلاص و ایثار داشت. شهامت و شجاعت، به‌کار بستن عقل سلیم، تجارب به‌دست آورده در انجام امور، علاقه شدید همسنگران و همرزمانش به ایشان و برخورد خوب و مردم‌داری او باعث شده بود که مردم منطقه نیز شیفه و شیدای او شوند. چیزی که آن شهید بزرگوار را به کارش دلگرم و علاقمند کرده بود عشق و ایمانی بود که نسبت به کار در کردستان داشت. همیشه از مظلومیت افراد و فقر فرهنگی که به آنان روا داشته‌اند، سخن می‌گفت و بر احوال ایشان خون‌دل می‌خورد. هنوز خاطره زیبای آن تبسم‌های شیرین و دلنشین که نشان از قلب رئوف و مهربانش داشت در اذهان همکاران و آشنایان باقی است.
او با قرآن مأنوس بود و علاقه فراوانی به مطالعه کتاب‌های اعتقادی به‌ویژه نهج‌البلاغه داشت و در گفتار و کردارش از احادیث و آیات بسیار بهره می‌برد.
التزام عملی و تقید او به احکام اسلام باعث شده بود که کلامش بر دل‌ها بنشیند و در نصایح خود ارزش‌های متعالی اسلام را گوشزد کند. او با احساس تعهد و مسئولیتی که داشت در جهت خالص کردن نیت‌ها برای خدا و تبعیت از حضرت امام(قدس سره) و ولایت‌فقیه و دوری از مظاهر فریبنده دنیوی، برادران پاسدار را سفارش می‌کرد.
دائماً به نیروها تأکید و توصیه داشت که آموزش نظامی را خوب بیاموزند، زیرا که جنگ ما با دشمنان اسلام هر روز پیچیده‌تر می‌شود. بنابراین تقویت بنیه دفاعی کشور اسلامی برای پاسداری از ارزش‌های انقلاب را عاملی مهم می‌دانست.
او کلامی شیرین داشت. دیده یا شنیده نشد که کسی را برنجاند و بیازارد. هرگز دیده نشد که غیبت کند یا دروغ بگوید و یا حرف لغوی بزند.
شهید طباطبایی نژاد عشق و علاقه عجیبی به حضرت امام داشت و برای روحانیت احترام ویژه‌ای قائل بود. با وجود این‌که مقداری از دروس طلبگی را خوانده بود به‌خاطر نیاز سپاه به نیروهای متعهد و مخلص ناچار موفق به ادامه تحصیل علوم حوزوی نشد. لذا وصیت اکید نمود که پسر بزرگش آرزوی او را جامه عمل پوشانده و به لباس مقدس روحانیت درآید.
او در طول مسئولیت‌هایش همواره بر حفظ بیت‌المال، که حاصل تلاش این ملت محروم و ایثارگر فراهم می‌گردید، تأکید داشت و در هر فرصتی همکاران را به پرهیز از تجملات و تشریفات توصیه می‌کرد و به مسئولین نیز وصیت داشت که عهدنامه مالک اشتر را دقیقاً مورد مطالعه قرار داده و به کار بندند.
از روحیه شجاعت و شهامت بالایی برخوردار بود. در بیان حق زمان و مکان را نمی‌شناخت و خیلی صریح وقاطع برخورد می‌کرد.

تشرف به خانه خدا
در سال ۱۳۶۱، که جهت زیارت خانه خدا به مکه مشرف شده بود، با وجود برخورد شدید رژیم منحوس آل‌سعود با راهپیمایی‌ها و تظاهرات، اکثر شب‌ها تا صبح بر روی دیوار و کف خیابان‌ها شعارهای انقلابی ضد آمریکایی می‌نوشت. نقل می‌کنند: «او تمثال بزرگی از حضرت امام خمینی(قدس سره) بالای ساختمانی که کاروان آن‌ها در آنجا اسکان داشتن، نصب کرده بود. تعدادی از عوامل مزدور و رژیم سعودی سرزده وارد ساختمان شدند. افسر سعودی در حین عبور، چنگ انداخت و پوستری از حضرت امام خمینی را از روی دیوار کند. آن بزرگوار بی‌درنگ عکس را از مشت او درآورد و یقه‌اش را گرفت و او را وادار کرد که عکس را چندبار ببوسد.»

نحوه شهادت
سید باقر با وجد آن همه مجاهدات خالصانه و مستمر دلش در عالم دیگری بود و ناراحت از این‌که چرا پس از هشت سال حضور در صحنه‌های ایثار و شهادت و مصاحبت با ابرار هنوز در این دنیای خاکی باقی و به فیض شهادت نایل نیامده است؛ لذا با ابتهال و تضرع به آستان ربوبی طالب شهادت بود، تا این‌که لطف حق شامل حالش شد و در پنجم مرداد ۱۳۶۷ درحالی‌که عازم عمق خاک عراق بود، با عده‌ای دیگر از همرزمانش در کمین بعثیان ملحد گرفتار و پس از نبردی سخت به درجه رفیع شهادت نایل آمد و در جوار حق مأوا گزید.

قسمتی از وصیتنامه شهید طباطبایی نژاد
لحظه‌ای غفلت نکنید که دشمنان اسلام در کمینند. به تبعیت از فرمان امام در صحنه بوده و همیشه تابع و مطیع فرمان ولایت‌فقیه باشید تا از لغزش‌ها و ضربات و لطمات مصون بمانید.
و ای بر ما! اگر این نعمت الهی (جمهوری اسلامی) را شکرگزار نبوده و لیاقت استقرار حکومت جهانی اسلام را نیابیم. شما در برابر خون پرجوش و خروش شهیدان مدیون و مسئولید. وای بر ما! چگونه می‌خواهیم فردای قیامت در جلو رسول خدا حاضر شویم.
بکوشید قلم و قدم و تلاش و کلام و همه اعمالمان در جهت رضای خدا و استحکام جمهوری اسلامی و پیشرفت انقلاب اسلامی باشد.

 

گلزار شهدا


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.