شهید حسین امیدواری

منتشرشده توسط مدیر سایت در تاریخ

شهید حسین امیدواری

شهید حسین امیدواری

 

شهید حسین امیدواری در سال ۱۳۶۵ به دنیا آمد. دوران کودکی حسین در محله امامزاده زید(ع) گذشت. وی از همان کودکی در فعالیت های مذهبی مسجد و امامزاده شرکت می کرد. به یاد دارم روز عاشورا از صبح اول وقت که دسته های مختلف عزاداری به امام زاده می آمدند برای آن ها اسفند دود می کرد و از عزاداران پذیرایی می کرد.
ابتدا همراه پدرش بنّایی می کرد اما بعد ازمدتی یک وانت خرید و با آن مشغول کار شد.
او از جوانانِ بسیجی عضو «گردان فاتحین»(ساکن محله فردوس تهران) بود که در زمستان سال ۱۳۹۴ شمسی، داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری(س) در «سوریه» ملحق شد و با سمت خمپاره انداز حافظ حرم عمه سادات گشت. وی در ۲۱ دی ماه همان سال، طی نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی در منطقه ی عملیاتی خان طومان» در سن ۲۹ سالگی بال در بال ملائک گشود.
پیکر مطهر این شهید مظلوم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) کنار همرزم شهیدش علی رضا مرادی به خاک سپرده شد.

 

 

زیارت امام حسین
حسین تهران بود، کار می کرد، زندگی می کرد، حرف می زد، اما دلش را در کربلای حسین(ع) جا گذاشته بود. هر بار که از کربلا حرف می زد معلوم بود که آرزوی دوباره دیدن بین الحرمین در دلش غوغا می‌کند.
حسین سخت کار می کرد و ۹۰۰ هزار تومان به نیت سفر دوباره به کربلا کنار گذاشته بود تا در فرصت مناسب خودش را به کربلا برساند، اما اتفاقی افتاد که حسین از رفتن صرف نظر کرد و همین باعث تعجب همه خانواده و دوستانش شد.
قصه از جایی شروع شد که خبر دادند مردی بیمار است و ۲ فرزند بیمار دارد و همسرش راه پله ها و منازل مردم را تمیز و نظافت می کند و تأمین هزینه درمان بیماری و گذران امور زندگی شان را ندارند. حسین همه پس اندازش را به آن خانواده می دهد و از سفر کربلا منصرف می شود.
پس از اهدای پول و کمک برای درمان بیماری، پدر آن خانواده آرامشی عجیب داشت.
وصیت نامه
پروردگارا، ای تنها کس بی کسان. شما خود بیشتر از هر کس دیگر آگاه و ناظر بر اعمال این بنده حقیر بوده و هستی. از آن رو می دانی که این بنده حقیر تماماً در کوشش و تلاش مداوم بودم، تا بلکه مشکلات دنیوی خود و اطرافیانم را مرتفع سازم. بلکه به اذن الله بتوانم این جمع مذکور را طبق فرمایش شما تبدیل به بهشت کنم. در آن مسیر انجام وظیفه می کردم که ما را مامور به نگهبانی از حرم خانم حضرت رقیه(س) کردند و ایشان مهر تایید برات ما را زدند و فرصت خدمت به این خانم عزیز، بدین وسیله برای ما مهیا شد و ما نیز از خدا خواسته لبیک را گفتیم و لباس جهاد را برتن کردیم.
پروردگارا! اگر که خواستی این بنده حقیر را به بهشت خود ببری و یا این که به جهنم که ساخته خودمان است، بیندازی، شما خود صاحب اختیار هستی و این بنده خسران دیده در هر صورت راضی به رضای شما خواهم بود. فقط این که دوست دارم مطلبی را با شما در میان بگذارم که تو خود می دانی، آن از دل من بر می خیزد.
پروردگارا! اگر در طول دوران زندگیم در عالم مادی دچار خطایی شده ام، شما آن خطای بنده حقیر را به حساب دشمنی من با خودتان تلقی نکنید و دوست دارم که آن خطا را روی ضعف و احمقیت های این بنده حقیر نسبت به خودش برداشت کنید و به این وسیله شما را قسم می دهم این بنده را به خاطر ضعف ها و احمقیت هایش، در ردیف دشمنان تان قرار ندهید.
و البته در ادامه دوست دارم در همین جا رضایت خودم را از جاعلی که بنده را به قتل می رساند تسلیم شما کرده و البته شکایت خود را نیز از دو گروه نزد شما تا روز قیامت به امانت بگذارم.
گروه اول: کسانی که خود در پوچ گرایی هستند و برای آن که آن ننگ را از دوش خود بردارند، در صدد برمی آیند تا ما را در راهی که هستیم، بی هدف نشان دهند. و گروه دوم: کسانی هستند که با مکر و ریا سعی می کنند به تفریح یا برای به دست آوردن منافع دنیوی، روی خون شهدا موج سواری کنند.
التماس دعا، حسین امیدواری
گلزار شهدا

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.