خاطرات شهدا : « اشتباه »

ساعت ۷ غروب بود که رفتیم توی آب،دو ساعتی که پا زدیم بررسی کردم و دیدم ۸۰۰ متری اشتباه آمده ایم و حالا باید خلاف جهت آب برگردیم،نگران شدم عملیات راس ساعت ۱۰ شروع میشد و اگر ما به خط نمیزدیم بین آتش خودی و دشمن قیچی میشدیم
دلم گرفت به حضرت زهرا (س) متوسل شدم گفتم ما برای نوکری و جانبازی آمده ایم،کمک کن اول ماموریت مان را انجام دهیم و بعد فدا شویم،هنوز در دل راز و نیاز میکردم که صدای وحشتناک باد بلند شد،نخل ها به هم میخوردند و باران و تگرگ شروع شد،باد شدید خلاف جهت آب وزیدن گرفت ،مسیر ۸۰۰ متری را در ۱۵ دقیقه برگشتیم و به خط رسیدیم ،باد کم کم خوابید ،به ساعتم نگاه کردم ده دقیقه به ده بود و آسمان صاف و آرام
خاطره به نقل از کتاب به گوشم-دفتر اول
راوی:علیمردان روستا،فرمانده گردان غواص در لشکر ۱۹ فجر اعزامی از دهدشت
0 دیدگاه